خانه
/
بلاگ
/
آرشیو بلاگ ماه های قدیمی
/
درس 136: کودکان کفش کفاش. آیا قوانین ارتباطات موفق را اعمال می کنیم؟
درس 136: کودکان کفش کفاش. آیا قوانین ارتباطات موفق را اعمال می کنیم؟
من از وبلاگ و رسانه های اجتماعی خلوت تر از حد معمول هستم ، شاید به آرامی به یک نوع کمین تبدیل شود. من متعهد شدم که به جای صحبت کردن به گوش دادن تغییر دهم و برخی از تبادل نظرهای جالب ، اعم از آنلاین و غیر خطی را مشاهده کرده ام (و گاهی اوقات به داخل آن کشیده شده اید).
یکی از تئوری های "مورد علاقه من" در مورد ارتباط ، اصل تعاونی پل گریس است که بر نحوه تعامل افراد با یکدیگر تمرکز دارد. به صورت تجربی ، به صورت تجربی ، این اصل به ما می گوید: "در مرحله ای که در آن اتفاق می افتد ، با هدف یا مسیر پذیرفته شده گفتگو که در آن مشغول به کار هستید ، سهم خود را مانند آنچه لازم است ، بگیرید." پایه و اساس ارتباط موفق است.
ممکن است شما با اصل گریس آشنا باشید یا نباشید ، اما مطمئناً می دانید که چگونه می توانید قطعات متن را در برقراری ارتباط ایده ها موفق کنید. این یک مهارت اساسی برای یک مترجم است. چیزی که اکنون برای دو هفته من را گیج کرده است این است که چگونه گروهی از متخصصان زبان که زندگی خود را در زمینه برقراری ارتباط برقرار می کنند ، گاهی می توانند در برقراری ارتباط با یکدیگر بسیار ناخوشایند باشند. تعداد سوء تفاهم ها ، ردیف ها و انتقادات فقط تأیید می کند که در اینجا چیزی کاملاً درست نیست. بیایید ببینیم که آیا حداکثر گریس می تواند در تحلیل این وضعیت کمک کند یا خیر.
حداکثر کیفیت: سعی کنید سهم خود را به یک واقعیت تبدیل کنید
مطابق اصل اول گریس ، ما نباید بگوییم آنچه معتقدیم نادرست است و - مهمتر از همه - چیزی را که برای آن فاقد شواهد کافی هستیم بگوییم. البته ، کفایت قابل بحث است ، اما اظهارات اساسی ، شکایات و یا گاهی ادعاهای رسمی در مورد شنیدن یا تفسیر شخص از یک وضعیت خطرناک است ، چه رسد به ناعادلانه. من فکر می کنم این امر به ویژه در فضاهای عمومی اعمال می شود ، مانند بحث های مشکوک در مورد فیس بوک که حدسهای ساده را به عنوان حقیقت سخت ارائه می دهند. توهین ها ، تعجب و تفکر در بحث های خصوصی فضا دارند ، اما به نظر می رسد پرتاب آنها به عنوان مشارکت در بحث های عمومی حداکثر کیفیت را نقض می کند.
Maxim of Quantity: همانطور که لازم است سهم خود را به عنوان آموزنده انجام دهید
اما آن را آموزنده تر از حد لازم نکنید. بعضی اوقات سؤالات ساده ، بدون نیاز به سلب مسئولیت موضوع ، نیاز به پاسخهای ساده و کوتاه دارند. آنچه شما اغلب به صورت آنلاین مشاهده خواهید کرد ، یک سیل واقعی از پاسخ ها است که اغلب تکراری و در نتیجه بی فایده است. آنچه احتمالاً گریس پیشنهاد می دهد بررسی مواردی است که دیگران قبل از مشارکت در مورد این موضوع گفتند یا نوشتند و اگر هنوز تصمیم به مشارکت دارید ، باعث می شود که این پاسخ پاسخ آموزنده باشد اما غافلگیرانه. همین حالت پیش می رود. اگر یک ایمیل حرفه ای و 10 خطی برای سؤالات دقیق ارسال کنم و به عنوان اولین تبادل ایمیل ما ، در یک موقعیت خاص راه حل پیشنهاد کنم ، پاسخ دادن به دو کلمه به وضوح این حداکثر را نقض می کند.
Maxim of Relevance: مرتبط باشید
من مباحث بسیاری از این قبیل را دیده ام - و فکر می کنم موافقت خواهید کرد - جایی که سؤال کنجکاو سؤال دقیقی می پرسد و در عوض ده ها سهم دریافت می کند یا نقطه قوت خود را پیدا نمی کند ، یا به سادگی پیشنهادات ناخواسته و غیرمجاز را برای مشاوره یا انتقاد ارائه می دهد. این خسته کننده است (یا خوانندگان ، و حتی بیشتر از آن برای ناظران) و غیرمولد است. گریس پیشنهاد می کند که موضوعات و مباحث را از هم جدا کرده و آنها را به این نکته نگاه دارید. در غیر این صورت ، اگر دائماً موضوع را تغییر می دهیم ، چگونه می توانیم گفتگو کنیم؟ من به شدت نسبت به این حداکثر احساس می کنم و فکر می کنم دلیل این امر این است که سیستم عامل های چت جمعی مانند Whatsapp هرگز این کار را برای من انجام نداد.
Maxim of Manner: واضح باشید
اگرچه حداکثر اصلی گریس بیشتر به وضوح بیان اشاره دارد ، اما فکر می کنم در اینجا خیلی چیزهای بیشتری وجود دارد. به تازگی که شاهد بحث های متنوعی بوده ام ، احساس می کنم حداکثر شیوه نیز باید شامل این موارد شود: تبعیض قاطعی با هم میانجی گری نکنید ، سوء استفاده نژادی نکنید ، سوگند بیش از اندازه نکنید ، بی ادب نباشید ، حمله نکنید ، حقایق را به نفع خود پنهان نکنید و بعداً در مقابل همکار خود از آنها استفاده کنید ، با برتری رفتار نکنید ... من مطمئن هستم که می توانستید چند مورد را به این لیست اضافه کنید.
من خطر می کنم بگویم که بعضی اوقات ، در بعضی از حلقه ها و برخی اوضاع (اکنون ، این یک احتیاط است!) ما ، مترجمان و مترجمان ، مانند بچه های کفش کفش زنانه هستیم که لخت می شوند. آیا ما واقعاً از همه ظرفیتهای ارتباطی خود در موقعیتهای مشتری مداری استفاده می کنیم و موارد کمی دیگر برای فعالیت های دیگر باقی مانده است؟ این دقیقا تا چه اندازه خوب است؟ یا شاید چیزی باشد که باید خودمان را به دنبال Grice یادآوری کنیم؟
شروع به کار در ترجمه ، چگونه مترجم باشید ، چگونه آزاد باشید ، چگونه یک مترجم شوید
ترجمه مقاله
rebrandlybitly